Quantcast
Channel: بــﻬـترین پسـرهاے دنیــا
Viewing all articles
Browse latest Browse all 71

آشپزی قند و عسلی

$
0
0
یعنی بهترین و خوشمزه ترین و لذّت بخش ترین لحظات عمر من وقتایی هست که قراره با قند و عسل توو یه پروژههمکاری داشته باشیم!

پروژه ی امشب:تهیّه ی کوکو سیب زمینی به همراه سیب زمینی سرخ کرده!!

نکته ی مهم: چون ما دو تا سرآشپز ویژه داریم پس طبیعیه که 2 نوع غذای مخصوص سرآشپز داشته باشیم!


قراره 3تایی شام بپزیم

پیشنهاد امین:کوکوی سیب زمینی

پیشنهاد متین:سیب زمینی سرخ کرده


بعد از پختن سیب زمینیها امین مسوول له کردن اونا شده

من شخصا توی آشپزی هرکاری بگین انجام میدم جز "رنده کردن"!! واسه همین رنده اصن نمیدونیم چی چیه!!

امین علاوه بر له کردن مجـــــبوربوده مزه ی تمام سیب زمینیها رو بچشه!!

بعدشم گفته:مامانه ته ِ گوشکوب رو لیس بزنم؟؟

گفتم: نه! آشپزا از این کارا نمیکنن!!

گفته:من که آشپز واقعی نیستم !! و کاری رو که دلش میخواسته انجام داده

بعد گفته بده تخم مرغها رو من بشکنم!

گفتم: نه خودم میخوام بشکنم!

گفته:مامان خانوم خدا نکرده امشب من آشپز هستمااااااا!

برای اولین بار تخم مرغ شکونده (شما بخون ترکونده!) و چقدرم کیف کرده از شما چه پنهان!

انقدر که سعی میکرد کارشو دقیق انجام بده و تمرکز کرده بود روی نحوه ی شکستن،که من دل ضعفه گرفتم واسش!

درسته ظاهرا خیلی افتضاح تخم مرغ رو شکوند ولی اون دقت و تلاشش برای اینکه کارش رو درست انجام بده واقعا قشنگ بود

مخصوصا اون چشمای خوشگلش که حین شکوندن تخم مرغها اصلا مژه نمیزد و اون دهان نیمه بازش ... از بس حواسش به کارش بود!!

به کمک همدیگه مایع کوکو رو آماده کردیم

پسرم گفته:میتونم از این مایع بخورم؟

گفتم :میل خودته! امتحان کن ببین از مزه اش خوشت میاد؟

امتحان کرده و با نگرانی گفته اصلا خوشمزه نیست!

بهش گفتم:اگه صبر کنی میبینی که همین مایع تبدیل به کوکوهای خوشمزه میشه!

میگه:وای!یعنی بریم تا تهران و برگردیم؟

(منظورش نشون دادن زمان طولانی بوده چون تا تهران 3-4 ساعت فاصله داریم!)

در تمام مدتی که من و امین کوکو سیب زمینی درست میکردیم متین مشغول قالب زدن خلالهای سیب زمینی بود

آخر سر هم تمام خلالها رو شمرده و اعلام کرده 212 خلال سیب زمینی داریم!

100 تا برای امین ، 100 تا برای خودش و 12 تا هم برای مامان و بابا!!

انقدر خوشگل و با حوصله خلالها رو قالب زده بود که نمیدونین!

و چقدرم اصرار داشت که همه اندازه ی هم باشن!!

نیم ساعت بعد غذاهامون آماده شده

خیلی قشنگ نشستیم و با همدیگه اونا رو تزئین (به قول قند و عسل تنظیم!!) کردیم

بعد سه تایی منتظر یک عدد بابا شدیم تا بیاد و شام بخوریم

جاتون خالی خیلی خوشمزه شده بود و چسبید.

تازشم

چند شب بعد مهمون داشتیم

سالاد الیویه درست کردم و به شکل جوجه تیغی تزئینش کردم

حالا قند و عسل هم واسه خودشون دو تا بچه جوجه تیغی درست کردن

و تا تونستن تزئینش کردن

موقع شام هم همشو خودشون با لذت تمام خوردن و به هیشکی هم ندادن!

فقط میخواستم بگم ما هم از این هنرآ داریم،بله هم!



Viewing all articles
Browse latest Browse all 71

Trending Articles