قند و عسل اصلا از خوراک جگر خوششون نمیاد
پسرا رفتن آرایشگاه
بعدشم رفتن حمام
بعدترشم لباس خوشگلاشون روپوشیدن
(لباس خوشگل = سوئی شرت با شلوارک! ... توضیح مهم: من عااااااااشق اینم که پسرآ تیشرت کلاه دار با شلوارک بپوشن)
عشق و مهر مادری یهو قلمبه شده در وجودم
امین رو محکم بوسش کردم میگم: قربونت برم خیلی جیگرشدیاااااا !
امین خیلی دلخور میگه :یعنی چی جیگر شدم؟یعنی مثل جیگر گوسفند؟!! خیلیم زشت و بی ریخته!!
حالا هی من میگم نهههههه ! منظورم اینه که خوشگل شدی...جیگر یعنی نانازی خوشگل خوشمزه اینا !!
هی امین میگه: خیرررر ! جیگر گوسفندی که من دیدم نه خوشگله نه خوشمزه!!!
حالا از من اصرا که بذا قربونت برم....از اون انکار که اینجوری قربونم نرو!!!
شما بگین نباید این پسر رو گاز گاز کرد آیا؟!
امین رو گاز گازمیکنیم میفرستیم بره پی کارش
متین میاد
خان ِ خانی آباد
بهش میگم الهی قربونت برم... چه خوشگل شدی نفس مامان
یه وَری نیگا میکنه میگه : آخه نفس کجاش خوشگله؟!
میگم: نههههههه ! منظورم اینه که تو برا من مثل نفس میمونی .... کسی نفس نکشه میمیره! میدونی که؟!
میگه: امین چیت بود؟
میگم: جیگررررررر!
میگه من چیت بودم؟
میگم : نفسسسس!
میگه : یعنی میخوای بگی ما رو خیلی دوس داری؟
میگم: بله
میگه: جالبه! ما هم شما رو خیلی دوست داریم! بیشتر از اون جیگر و نفس!!
داریم شام میخوریم
من و قند و عسل
متین خیلی شیطونی میکنه
قرار نمیگیره یه جا
یه چند بار بهش تذکر دادم عین خیالش نیست!
آخر سر دلخور میشم میگم:آخه چرا آروم سر جات نمیشینی؟هی باید متین متین کنم!!
میگه:خب منم یه ساعته گشنمه هی مامان مامان میکنم، چیه مگه؟!
یعنی جوابی قانع کننده تر از این نمیتونست وجود داشته باشه!
روز اولی که تعطیلات شروع شد به قند و عسل میگم محمدآ تعطیل شدینا!همزمان میگن: آخ جون ! یعنی میتونیم بریم مسافرت؟
من: بــــــــــعلهههههه !
قند و عسل:پس بریم آذربایجان!!
من: وااا! حالا چرا آذربایجان؟!
پسرآ:ما امروز نقشه ایران رو دیدیم، میخوایم بریم آذربایجان ببینیم واقعا شهرشون شبیه کلّه ی گربه هست یا نه؟!
من:
بچه هام فک میکدن شهرها شبیه روی نقشه هستن، شمال غربی کشور هم که روی نقشه شبیه سر گربه هست و اینا!