سلام
امروز توو محل کارم مهمون دارم
یه جفت گل پسر شیطون به نام قند و عسل
پسرا دارن بازی میکنن
با هر چی که فکرشو بکنی میتونن ساعتها بازی کنن
الان امین با ماشین حساب پک cd و خودکار مشغوله نجات دادنه دنیا از دست آدم بدها میباشد
متین یه چکش پلاستیکی برداشته با یه مشت پیچ گوشتی ساعتی به دنبال امین!
خیلی دلم میخواد دیالوگاشون رو که حین بازی با همدیگه دارن ، اینجا براتون بنویسم
ولی جز خودم و خودشون کسی دیگه اگه بشنوه اصن سر در نمیاره جریان سر چیه
واسه همین نمینویسم
ولی بدانید و آگاه باشید که خیلی خیلی خوشمزه حرف میزنن با هم،دلتون آب!