Quantcast
Channel: بــﻬـترین پسـرهاے دنیــا
Viewing all articles
Browse latest Browse all 71

وقتی عسل ارتودنسی میشود...

$
0
0
توی این هوای سرد پائیزی یه سلام گرم و داغ خیلی میچسبه که اونم همین الان تقدیم نگاه قشنگ شما میشه

ســلامـ

خودمونیما! اینجا شده بود مث خونه ی خانوم هاویشام

ولی توکل به خدا تمام گرد و غبار و تار عنکبوتهایش را میزدایم و دوباره مینویسم ...

 پس با نامش و به یادش بسم الله


جونم براتون بگه خبر داغ اینکه عسل ما یعنی متین جانمان به علت یه ناهنجاری کوچولوی فک تحت درمان قرار گرفته اند

یه چیزی شبیه این ولی با شدت کمتر  *کلیک*

قبل از اینکه بریم دنبال درمان من کلی راجع به مشکل پسرم تحقیق کردمGlasses

از اینترنت و مقاله های پزشکی نکته های خوبی یاد گرفتم

به این نتیجه رسیدم که اگر همین الان برای درمان اقدام کنیم خیلی بهتره

تا اینکه صبر کنیم و خدای نکرده بعدا احتیاج به جراحی داشته باشه

به صورت طبیعی باید دندانهای فک بالای هر آدمی جلوتر از دندانهای فک پائین باشه

در مورد متین دندانهای هر دو فک در یک راستا بود

خیلی جدی و منطقی با متین در مورد وضعیت فک و دندوناش صحبت کردم

پسرم قبول کرد که برای درمان اقدام کنیم

و قول داد با من و دکترش همکاری داشته باشه

ششم مهر اولین جلسه ی دندونپزشکی آقا متین بود که قالب گیری داشتیم

جلسه ی دوم که پریروز بود رفتیم و پلاکی که آماده شده بود رو تست کردیم

کمی بزرگ و ضخیم بود

آقای دکتر تا اونجایی که میشد اطراف پلاک رو تراشید تا راحت تر توی دهان متین جا بگیره

طفلک پسرم

نه میتونست حرف بزنه ، نه میتونست آب دهنش رو قورت بده

پلاک به صورت متحرک هست و باید روی فک بالا قرار بگیره

هفته ی دیگه بقیه مراحل کار انجام میشه

یه گیره ی نگه دارنده روی فک پائین نصب میشه که امیدوارم متین خیلی زود بهش عادت کنه

داریم تمرین میکنیم که به شرایط جدید عادت کنیم

پیشرفت پسرم قابل تحسین بوده

بعد از دو روز حرف زدنش طبیعی تر شده و خودش میتونه پلاک رو توی دهانش قرار بده و یا وقتی میخواد خوراکی بخوره خیلی راحت اونو از دهنش در میاره

انشالله با دعای شما بعد از 9 تا 12 ماه دیگه هم دندوناش مرتب میشه و هم اینکه از رشد اضافه ی فک پائین جلوگیری میشه



این روزا عکس العمل امین نسبت به متین هم جالبه ، هم خنده دار و گاهی هم حرص درآر!

انقدی که من این روزا با این دو تا وروجک حرف زدم که شما نمیدونین! 

از یه طرف متین رو باید آماده میکردم، چون اگه خودش همکاری نکنه تلاشهای ما هیچ فایده ای نداره

از طرف دیگه امین خیلی روی قضیه حساس شده

هم نمیتونس شاهد مراحل کار باشه،هم کنجکاویش اجازه نمیداد آروم بگیره

در تمام مدتی که دکتر مشغول کارش بود امین نظارت کامل داشت

ر به ر میگفت: مامانه! متین غش کرده؟حالش خوبه؟چرا هیچی نمیگه؟اه .. آب دهنشم که در اومده...!چرا هیچی نمیگه؟میتونه مشق بنویسه؟الان داره بهش خوش میگذره؟مطمئنی دندونای من مشکلی نداره؟....

وقتی هم که اومدیم خونه ثانیه ای یکبار حال متین رو گزارش  میداد:مامان متین داره میخنده!مامان متین ناله کرد!مامان متین دهنش بازه!مامان متین دهنشو بست!مامان یه جوک براش بگم، میخنده؟مامان چرا با من حرف نمیزنه؟اون چیز تا کی توو دهنش میمونه؟بریم فوتبال بازی کنیم؟؟ .....

امین چپ میره راست میره به این حال جلو متین عرض اندام میکنه

اینم که منم


:خانم هاویشام در رمان معروف چارلز دیکنز بنام آرزوهای بزرگ شخصیت جالبی داشت.اگه بهتر بخوام بگم دوشیره هاویشام دختری بود که در لحظه ی عروسیش بخاطر اینکه داماد نیومد تمام ساعت‌ها را در همون لحظه نگه داشت تا گذشته زمان را نفهمه. با همون لباس عروس بدون اینکه به سفره عقد و میز شام دست بزنه سالها به همون حالت زندگی کرده بود.اون تمام پرده ها رو کشیده بود و اجازه نمیداد نور وارد خونه بشه! تمام خونه اش پر از تار عنکبوت و موش شده بود... ( کلیک )


Viewing all articles
Browse latest Browse all 71

Trending Articles