Quantcast
Channel: بــﻬـترین پسـرهاے دنیــا
Viewing all articles
Browse latest Browse all 71

...من...قند...عسل...

$
0
0
یک عدد بابا رفته ماموریت تهران

تا فردا هم شاید نیاد حتی!

دیشب ذخیره ی نونمون تموم شد

و برای اولین بار من و قند و عسل سه تایی با هم رفتیم نونوایی

درسته من نونوایی رو خیلی دوس دارم ولی دلیل نمیشه نون خریدن رو هم بلد باشم!

نه که بلد نباشما!

وارد نیستم!!!!!!!!

اولش به امین گفتم من تو ماشین میمونم تو برو بگو آقا 6 تا نون بده

امین خیلی شارژ و قبراغ(قبراق؟!) قبول کرده

ولی وقتی صف نونوایی رو دیدم پشیمون شدم

دیدم همه آدم بزرگن بچه من بره اونجا اصن به چشم نمیاد

دفعه اولش هم هست تا صبح معطل میشیم

متین گفته منم باهاش میرم!

منم گفتم حالا که اینجوره منم با شماها می آیم!!

این نونوایی نزدیک ما یه جوریه اصن!

همه قاطی هم یه جا وامیسن

واسه همین خیلی سخته آدم بفهمه ته صف کجاست

فک کنم هر کی قدش بلندتر یا دستش درازتر باشه زودتر نون گیرش میاد!!

کلی مهارت به خرج دادم رفتم برا خودم صف زنونه تشکیل دادم

دیدم سریع پشت سرم یه خانومه دیگه اومد وایساد

کلی ذوق کردم از این حرکتم...خودم واسه خودم صف مستقل تشکیل دادم

اصن شهروند نمونه که میگن یعنی من...بله!!

خیلی سریع نوبتمون شد و با موفقیت نون خریدیم

قند و عسل انقدر حرکات نونوا و شاگرداش براشون جالب بود که دل نمیکندن از مغازه بیان بیرون

وقتی اومدن متین میگه: مامان نونا کجاس؟

میگم صندلی عقب!

میگه: من خودم میخوام بیارمشون!

بعدشم تو بغلش گرفته تا برسیم به خونه

امین هی تیکه تیکه از نون میکنده میخورده

میگه : مامان میدونی چرا نون خالی میخورم؟

میگم چرا؟

میگه واسه اینکه خودم نون خریدم براش زحمت کشیدم واسه همین از بقیه نونا خوشمزه تره!

والا..!

حالا خوب شد یه کاری یادشون دادما!

به نظر من این پروسه ی نون خریدن خیلی هیجان انگیزه

 کلی حسای خوب و خاطرات فراموش نشدنی رو یاد آدم میندازه که واسم خیلی ارزشمنده

امین    متین


کارتون باب اسفنجی رو می بینید آیا؟

یعنی من عاچقشمممتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

شخصیت پاتریک خیلی بامزه اس

و خوشمزه تر از اون آقای پلانگتون با اون طرز حرف زدنش و حقه های بانمکش برای دزدیدن فرمول همبرگر خرچنگی!

دوبله ی کارتون حرف نداره!

من و قند و عسل همچین با لذت میشینیم باب اسفنجی می بینیم که نگو!

یه قسمتی بود به نام "شیفت شب"

انقدر خنده دار بود که نمیدونین

آقای خرچنگ برای اینکه پول بیشتری گیرش بیاد باب اسفنجی و اختاپوس رو مجبور کرد شبانه روزی کار کنن

امین میگه مامان خدا رو شکر آقای خرچنگ رئیس بابا نیست والّا بابا رو مجبور میکرد تا صبح شرکت بمونه!

متین:آره...

من:


Viewing all articles
Browse latest Browse all 71

Trending Articles