Quantcast
Channel: بــﻬـترین پسـرهاے دنیــا
Viewing all articles
Browse latest Browse all 71

جگر گوشه ای به نام امیرعلی

$
0
0
از وقتی یه دختر بچه بودم هر موقع صحبت از بچه ها میشد ته ِ دلم ضعف میرفت، کاری نداشتم بچه ی غریبه باشه یا آشنا، فقط همین که من میتونستم بغلش کنم یا چند دقیقه باهاش بازی کنم برام لذت بخش بود.شاید بخاطر همین بود که خدا بهم دوقلو داد، از بس که من این فرشته های زمینی رو دوس داشتم و دارم ...

دو ماه پیش وقتی خبر تولد امیرعلی رو شنیدم خیلی خوشحال شدم و با  اینکه همسرم کار داشت ولی کلی بهش اصرار کردم که هر جوری شده همون شب بریم خونشون تا اومدنش رو تبریک بگیم ... یه پسر ریزه میزه ولی با نمک با دست و پایی ظریف و چشمانی نجیب ... اومدنش به این دنیا خیلیا رو خوشحال کرد. مخصوصا ماها که میدونستیم امیرعلی کوچولو 9 ماه کنار قلب مادرش چه صبورانه سختیها رو تحمل کرده و وجودش باعث شده مامان و باباش هم بیشتر به زندگی دلگرم بشن و برای حفظ جونش هر کاری بکنن! از تزریق مداوم انسولین بگیر تا مراجعه ی دائم و مرتب به پزشک متخصص در تهران!

امروز وقتی همسرم شوک زده گفت امیرعلی بیهوش شده  دلم هُـرّی ریخت ولی خودمو نباختم!گفتم شاید افت قند خون پیدا کرده ... ناباورانه اصرار داشتم که جیزیش نیس خوب میشه من میدونم!... چشمای خیس همسرم خیس تر شد! وقتی گفت تموم کرده ... خشکم زد! چه شوخی ِ بدی! مگه میشه؟؟ اصلا امکان نداره ....

دو ساعت بعد وقتی کنار مادر بی تابــ ِ امیرعلی نشستم و گریه های آرومـ ِ پدرش رو دیدم باورم شد...! چه سخت بود دلداری دادن! فقط گریه بود و گریه ...

حالا میفهمم داغ فرزند یعنی چه!دلشوره های طبیعی مادر یعنی چه! با اینکه میدونه جگرگوشه اش رفته ولی بازم نگرانه که جاش راحت هست یا نه! ناخودآگاه حس میکنه الان وقت شیر خوردنش شده .. الان باید تو بغلم بگیرمش که از چیزی نترسه... نکنه بی خواب بشه ... نکنه اذیت بشه... ! تحمل این غم و باورش خیلی سخته ... خیلی!

خدایا! خواسته ی تو این بود! خودت بشارت دادی اجر صابرین را ... پس به ما صبر بده و قرار دل بی قرارمان باش چرا که دل آرام گیرد با یاد خدا و تو همان کسی هستی که اگر بخواهی می شود و اگر نه نمی شود ...


«وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ
وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرين‏ الَّذينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ
قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون‏»
«قطعاً همه‌ی شما را با چيزى از ترس، گرسنگى، و كاهش در مالها و جانها و ميوه‏ ها، آزمايش می‏كنيم و بشارت ده به استقامت‏ كنندگان! آنها كه هر گاه مصيبتى به ايشان می‏رسد، می‏گويند: ما از آنِ خدائيم
و به سوى او باز میگرديم!»



قند و عسل از شنیدن این خبر خیلی ناراحت شدن و باور نمیکنن، نمیدونم به چه زبونی براشون توضیح بدم، از یه طرف خیلی چیزا رو نمیشه از بچه ها مخفی کرد، از یه طرف هم روبرو شدن با واقعیت براشون خیلی سخته!

Viewing all articles
Browse latest Browse all 71

Trending Articles