و ما هم بسی خوشحااااال
پانسمان داره و 2 روزی یکبار پانسمان عوض میشه
چهاردهم عید هم بخیه ها کشیده میشه
فقط خدا کنه جای زخمش زودتر خوب بشه
طفلکم خیلی ناراحت بود که نمیتونه مثل سابق شیطونی کنه
ولی راهشو یاد گرفته!
پاشنه ی پاشو میذاره زمین و کما فی السابق مثل فرفره اینور اونور میچرخه
متین رو فرستادم دوش بگیره
وقتی اومده گیر داده که باید امین بره دوش بگیره
بغض کرده و گریه حتّی ! که باید همین الان امین بره دوش بگیره
بهش گفتم آخه گل ِ من داداشی نباید پاش خیس بشه، خودشم که تنهایی نمیتونه بره، بابا بیاد میگم ببرتش حمام...
متین با بغض میگفت: نع! باید همین الان بره
بهش گفتم اگه من ببرمش حمام و دست و صورتشو بشورم قبوله؟
متین رضایت داده و گفته:آره!
هیچی دیگه!
امین رو بردم دست و صورتش رو شستم تا متین حالش خوب شده!!
متین اصلا نمیتونه ببینه داداشش خوابیده یا نمیتونه باهاش بازی کنه
حالا این وسط بهش میگه پاشو با من فوتبال بازی کن!!!
خیلی سعی میکردم که متین حسّاس نشه و درک کنه که الان بخاطر اینکه امین احتیاج به مراقبت داره من مجبورم بیشتر بهش برسم ، اوائل هم خیلی نگران داداشیش بود هم اینکه به شدت سعی میکرد خودشو نگران نشون نده و مثلا اینجوری میخواست بگه من بزرگ شدم و اینا!